رابطه نادرست

چرا افراد در روابطی می مانند که نیازهای اولیه آنها را برآورده نمی کند؟

چرا افراد در روابطی می مانند که نیازهای اولیه آنها را برآورده نمی کند؟

من در هر ماه  ده ها نامه، به صورت ایمیل، با سوالات مختلف دریافت می کنم. سوالات صمیمانه و رک هستند. آنها از سردرگمی صحبت می کنند. بیشتر از همه آنها پر از درد هستند و تک تک آنها در مورد روابط است؛ روابط زن و مرد.

در اینجا یک نمونه از آن را می آورم.

من و شوهرم فقط سه سال است که ازدواج کرده‌ایم، اما در این مدت کوتاه همسر من به شخص دیگری تبدیل شده است. او هر روز تا ساعت سه یا چهار صبح تلویزیون تماشا می‌کند. ما هر دو کار می‌کنیم و چهار بچه داریم. توجه عاشقانه ی کمی نسبت به من دارد اما من چیزی نمی فهمم. می توانم برهنه جلوی تلویزیون بایستم و او تکان نخورد…”

“من در حال حاضر در یک رابطه از راه دور با مردی هستم که می توانم خودم را برای مدت طولانی با او ببینم، اما برای یک چیز: او نیاز به توجه مداوم دارد. می توانم تمام روز با او صحبت کنم، اما اگر یک ساعت توقف کنم یا با کس دیگری صحبت کنم او به دیگری حسادت می‌کند و  من را سرزنش می‌کند. بدترین بخش این است که او مرا سرزنش می‌کند…”

“من و همسرم یک دختر زیبا با هم داریم. وقتی برای اولین بار هفت سال پیش با هم قرار ملاقات گذاشتیم، او به وضوح گفت که برای یک رابطه متعهدانه آماده نیست. بلافاصله بعد از آن تشخیص داده شد که من مبتلا به سرطان هستم و او را از خود دور نگه داشتم، از ترس اجازه ندادم او وارد دنیای جهنمی من شیمی درمانی و نتایج آزمایشات ناامید کننده من شود… در انتهای درمان های من، او بمبی انداخت: اینکه او با یک مرد همجنسگرا زندگی کرده است… یک سال بعد، متوجه شدم که باردار هستم. بارداری من به یک کابوس تبدیل شد؛ 2 سال و نیم بعد، هنوز به طور کامل بهبود نیافته ام… ما یک جبهه متحد را به عنوان یک خانواده به دنیا ارائه می دهیم. اما من متوجه شدم که او سایت های پورنو همجنس گرایان را دنبال می کند. من عاشق مردی هستم که آشکارا همجنس گرا است و از من استفاده می کند تا آن را از دنیا پنهان کند. این وضعیت مرا بیمار می کند و نمی توانم جلوی گریه ام را بگیرم. قدم بعدی من چیست؟

“همسرم مشکلات سلامتی زیادی دارد، بنابراین می دانم که او همیشه احساس خوبی ندارد. با این حال، او در زمینه ورزش و خوب غذا خوردن کم کاری می کند. من یک دونده هستم و سعی می کنم خوب غذا بخورم. نمی توانم موضوع را به او بگویم. چون او حالت تدافعی می گیرد. ای کاش می توانستم کاری انجام دهم.”

“همسرم نقش مادرم را بازی می کند. او به جای ابراز عشق و محبت، رئیس است. چه کار کنم؟”

شکی در مورد آن نیست، همه ما به دنبال عشق هستیم. من خودم را در این «ما» قرار می دهم.

رابطه ما با  همسرمان  یک مسئله بزرگ در زندگی است و کیفیت آن رابطه تأثیر عمده ای بر خوشبختی ما دارد. اما مسئله اساسی تر، رابطه ما با خود و آینده مان است.

بسیاری از این افراد در روابطی گیر کرده اند که آنها را بدبخت می کند. درد قابل لمس است. اما چیزی که من را شگفت‌آور می‌کند این است که همان نامه‌نویسان نیز به نظر می‌رسند که معتقد نیستند که لایق بهترین هستند.

وقتی به اندازه کافی خودتان را دوست داشته باشید، می دانید که سزاوار یک رابطه سالم هستید که نیازهای اساسی شما را برآورده کند. شما می توانید تصور کنید که این رابطه سالم را در آینده خود داشته باشید تا معیاری برای ارزیابی وضعیت فعلی خود داشته باشید. و نگرش سالم شما نسبت به خودتان، افراد سالم تری را وارد زندگی شما می کند و شما را ترغیب می کند که تصمیمات عاقلانه ای در مورد اینکه با چه کسی همراه شوید، بگیرید.

به جای این که نگران باشید که آیا شریک زندگی تان تغییر خواهد کرد یا نه و رابطه ای که در بیرون وجود دارد، روی رابطه ای که در اینجا می توانید تغییر دهید، یعنی رابطه تان با خودتان کار کنید.

یا شریک زندگی شما همراه با شما تغییر خواهد کرد یا متوجه خواهید شد که اهداف یکسانی ندارید و به روشی قدرتمند از هم جدا خواهید شد. این شما را آزاد می کند تا چیزی بهتر بسازید.

 
[yasr_visitor_votes readonly="false"]

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *